شهریور91
به نام خدا
سلام ،خیلی ممنون ازمهربونیتون که دنبالم کردید. لطف کنین نظراتتون روبرام بفرستیدوکنارخوندنتون لایک هم به دانیالم بدید. روزهای آخرشهریور91بود که فهمیدم باردارهستم ،وقتی همسرم فهمید خیلی خوشحال شد چون پسرم اولین بچه مون واولین نوه واولین نتیجه از هردوطرف بود بعدازدوسال زندگی بافرازونشیب زیاد این خبرفوق العاده ای بود. دوران بارداریه قشنگی داشتم چون همه حواسشون بهم بود ولی ازیه طرف دیگه دانیال کوچولو اذیت میکرد( بی حالی ،فشاربالا، حالت تهوع شدید،پایین بودن جفت که احتمال سقط جنین هم داشتم )ولی هرجوری که بود مواظبه دانیالم بودم. آزمایشها ،غربالگری ،سونوگرافی وهمه چیز نشون از سلامت جنین میداد . روز 24 اردیبهشت92 دردم گرفت ورفتیم بیمارستان ...(خدا به تنهایی برایم کافیست)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی